English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (7688 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transmitter U فرستنده رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
manipulative deception U تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
Other Matches
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
signalling U 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
senders U فرستنده
sending set U فرستنده
transmitting set U فرستنده
consignor U فرستنده
dispatcher U فرستنده
chooser U فرستنده
forwarder U فرستنده
agents U فرستنده
agent U فرستنده
transmitters U فرستنده
wireless station U فرستنده
transmitter U فرستنده
shipper U فرستنده
sender U فرستنده
broadcasting U رادیویی
radio U رادیویی
radioed U رادیویی
radios U رادیویی
radioing U رادیویی
mobile station U فرستنده متحرک
transreceiver U فرستنده و گیرنده
transmitter U دستگاه فرستنده
transmitters U دستگاه فرستنده
transmitting antenna U انتن فرستنده
noise transmitter U فرستنده پارازیت
consignor U فرستنده کالا
broadcast station U ایستگاه فرستنده
amateur transmitter U فرستنده اماتور
amateur station U فرستنده تفننی
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
forwarding country U کشور فرستنده
intermediate transmitter U فرستنده واسطه
intermediate transmitter U فرستنده میانی
jamming transmitter U فرستنده پارازیت
transceiver U فرستنده و گیرنده
television broadcasting station U فرستنده تلویزیون
sending state U کشور فرستنده
pulse transmitter U فرستنده پالس
service area U برد فرستنده
senders U فرستنده پیام
sender U فرستنده پیام
telephotography U عکاسی رادیویی
radiographic U مخابرات رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
radio wave U موج رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
radiophotograph U عکس رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
radmail U پست رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
play by play U پخش رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
r.f. U بسامد رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
wave U موج رادیویی
call sign U معرف رادیویی
call signs U معرف رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
waved U موج رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
waves U موج رادیویی
waving U موج رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
transmissive U انتقال دهنده فرستنده
shipper U فرستنده کالا با کشتی
reversing U داده ازگیرنده به فرستنده
long wave transmitter U فرستنده موج بلند
handset U دستگاه فرستنده وگیرنده
handsets U دستگاه فرستنده وگیرنده
reverse U داده ازگیرنده به فرستنده
reverses U داده ازگیرنده به فرستنده
reversed U داده ازگیرنده به فرستنده
radio telephone transmitter U فرستنده تلفن بیسیم
transceiver U دستگاه گیرنده فرستنده
directional transmitter U فرستنده جهت دار
directive sending U فرستنده جهت دار
handie talkie U فرستنده دستی کوچک
amateur station call letters U علامت فرستنده تفننی
amateur bands U باندهای فرستنده تفننی
impluse sender U فرستنده ضربه جریان
radioing U پیام رادیویی فرستادن
spotter U کمک مفسر رادیویی
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
skip zone U منطقه کور رادیویی
rawinsonde U جهت یاب رادیویی
radio U پیام رادیویی فرستادن
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radios U پیام رادیویی فرستادن
telemetry U مسافت سنجی رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
play by play U پخش رادیویی مسابقه
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
radiograph U پوتونگار عکس رادیویی
radiographs U پوتونگار عکس رادیویی
wave front U جبهه امواج رادیویی
net call sign U معرف رادیویی شبکه
direction finder U جهت یاب رادیویی
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
ultrashort wave transmitter U فرستنده موج خیلی کوتاه
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
screenplay U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
rf U Frequency Radio فرکانس رادیویی
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
carriers U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
frequency drift U تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
transmitter signal element timing U زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
carrier U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
fades U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
fade U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
universal U transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
routes U مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
route U مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
roams U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
transceiver U گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
backwards U کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
roam U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roaming U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
backward U کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
Recent search history Forum search
2interfereometry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com